کتاب راه های برگشتن به خانه اثر آله خاندرو سامبرا با ترجمه ونداد جلیلی در 145 صفحه توسط نشر چشمه چاپ شده است.

آله خاندرو سامبرا شاعر، نویسنده و منتقد ادبی شیلیایی، سال 1975 در سانتیاگو به دنیا آمد. او پیش از این دو رمان به نام های زندگی خصوصی درختان و بونسای نوشته است که جایزه ی منتقدان ادبی شیلی را زیر عنوان بهترین رمان کسب کرد. آله خاندرو سامبرا را در شمار بهترین نویسندگان اسپانیایی زبان و یکی از اعضای «بوگوتا 39»، فهرست برترین نویسندگان جوان آمریکای لاتین که در زمان انتخاب زیر سی و نه سال داشته اند، منظور کرده اند.
راوی نویسنده‎ای است که در تلاش جهت نوشتن رمان به گذشته‎ی خود باز می‎گردد. لحظه‎های مختلف و سنین مختلف زندگی خود را مرور می‎کند. او هم اکنون از همسر خود جدا شده است و تنها زندگی می‎کند. در راه نوشتن این رمان گاه به مکان‎های قدیمی باز می‌گردد و بطور تصادفی و یا خود خواسته آدمهایی از زندگی گذشته خود را ملاقات می‎کند. ورود این آدمها با اتفاقاتی همراه است.

شخصیت‎های این رمان نیز در این فضا به تصویر کشیده شده‎اند. شخصیت‎هایی چون “کلودیا” که پدری مبارز داشته است و سایه‎ی این فعالیت‎های سیاسی بر روی زندگی خانوادگی او بسیار تاثیر گذاشته است. پدر همواره از آنها دور بوده است. و از جامعه‎ی همسایگان همواره قضاوت و طرد شده است.


متن پشت جلد
آن روزها نام خیابان ها، درختان و پرندگان را نمی دانستیم. اسم ها به کارمان نمی آمد. زندگی مان با چند کلمه می گذشت و می توانستیم به هر سؤالی با نمی دانم جواب بدهیم. این را نادانی نمی دانستیم، صداقت می دانستیم. بعدها کم کم نکات ظریف و تفاوت های جزئی را آموختیم. نام درختان، پرندگان و رودخانه ها را آموختیم و به خودمان گفتیم که هر کلمه ای از سکوت بهتر است.
اما من با نوستالژی مخالفم.

نه! دروغ می گویم. من دوست دارم با نوستالژی مخالف باشم. به هر جا که نگاه می کنیم کسی وعده های خود را با گذشته زنده می کند. ترانه هایی را به یاد می آوریم که هیچ وقت به شان علاقه نداشته ایم، باز به دیدار اولین معشوقه مان می رویم یا به دیدار همشاگردی یی که با او نمی ساختیم. به آغوشِ باز از کسانی استقبال می کنیم که پیش تر از خود می راندیم‏شان.

بخشی از داستان
یک بار در شش یا هفت سالگی گم شدم. حواسم پرت شد و ناگهان متوجه شدم پدرومادرم را نمی بینم. ترسیده بودم. فوری راه برگشتن به خانه را پیدا کردم و قبلِ پدرومادرم به خانه رسیدم. پدرومادرم ناامیدانه دنبالم می گشتند اما من فکر می کردم آن ها گم شده اند. فکر می کردم من راه برگشتن به خانه را بلدم، آن ها بلد نیستند. کمی بعد مادرم عصبانی و با چشمانی که هنوز از گریه ورم داشت به من گفت «از یه راه دیگه رفتی.»

 

کتاب
سال نشر 1398
قطع رقعی
تعداد صفحات 145 صفحه
نوع جلد شومیز
نویسنده/ نویسندگان آله خاندرو سامبرا
مترجم ونداد جلیلی
ناشر چشمه
شابک 9786002293749

نوشتن نظر

توجه: HTML ترجمه نمي شود!

رتبه: بد خوب

کد را در کادر زير وارد کنيد:

پر فروش ترین ها
بیشترین بازدید
آخرین محصولات
ویژه ها