کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات و ترجمه فاطمه صبحی داستانیست عاشقانه که توسط نشر میلکان در 216 صفحه چاپ شده است.

این کتاب که در سال 2018 به چاپ رسیده است درباره پسر و دختر جوانی است که به علت بیماری مشابهی در بیمارستان بستری هستند. استلا دختری نوجوان است که مبتلا به بیماری فیبروز سیستیک است. به همین دلیل تمام وقت خود را در بیمارستان سپری می کند یا به عبارتی در بیمارستان زندگی می کند. استلا دارای برنامه های مشخص روزانه ای است و دیگر به این برنامه ها عادت کرده است. همه چیز طبق روتین و روال همیشگی پیش می رود تا این که استلا با نوجوانی به نام ویل که با همان بیماری استلا در بیمارستان است آشنا می شود. چیزی نمی گذرد که این دو به هم علاقه مند می شوند. اما به دلیل محدودیت های بیماری نمی توانند به هم نزدیک شوند و باید از فاصله مشخصی با هم دیدار کنند. هر روز که می گذرد علاقه این دو نفر به هم بیشتر می شود تا این که بالاخره تصمیم می گیرند این حد و مرز را بشکنند و ...

بخشی از کتاب را با هم می خوانیم:

ویل را نگاه می کنم که روی صندلی کنار من می نشیند. آن را عقب می کشد تا مطمئن شود فاصله ی ایمن را رعایت کرده.
نگاه جدیدی که دقیقا نمی شناسم چشمانش را پرمی کند، نگاه تمسخرآمیزیا طعنه زننده ای نیست، کاملا آزاد است، صادقانه است.
آب دهانم را به سختی قورت می دهم و سعی می کنم احساساتی را که در حال فوران اند سرکوب کنم. اشک چشمانم را پر می کند.
آرام شروع می کند به آواز خواندن.
مثل بچه ها می زنم زیرگریه: « از این جا برو، عین احمق ها شدم» و با پشت دستم اشک هایم را پاک می کنم و سرم را تکان می دهم.
دارد آهنگ آبی را می خواند، قبل از آن که بتوانم خودم را جمع کنم، سیل اشک از گوشه ی چشمانم سرازیر می شود. چشمان آبی اش را تماشا می کنم که چطور روی آن تکه کاغذ مچاله دوخته شده تا تک تک کلمات آهنگ را درست ادا کند. احساس می کنم قلبم دارد منفجر می شود. در آن واحد انبوهی از احساسات بر من هجوم آورده او می خندد و سرش را تکان می دهد. با او
می خندم و سرم را تکان می دهم. نگاه مان در هم گره می خورد. قلبم در سینه ام انگار به رقص درآمده و مانیتور ضربان قلب کنارم تندتر و تندتر بیپ بیپ می کند. خیلی کم به جلو خم می شود. در مرز خطر می ماند، ولی همین هم کافی است تا درد لوله ی گاسترونومی ام را از یادم ببرد.
اگر چه شاید مسخره ترین چیز باشد، اما اگر در اتاق عمل بمیرم، بدون عاشق شدن نمرده ام.

کتاب
سال نشر 1398
قطع رقعی
تعداد صفحات 216 صفحه
نوع جلد شومیز
نویسنده/ نویسندگان ریچل لیپینکات
مترجم فاطمه صبحی
ناشر میلکان
شابک 9786008812517
موضوع رمان

نوشتن نظر

توجه: HTML ترجمه نمي شود!

رتبه: بد خوب

کد را در کادر زير وارد کنيد:

پر فروش ترین ها
بیشترین بازدید
آخرین محصولات
ویژه ها