کتاب بلای کبوترها اثر لوییز اردریک با ترجمه افشین رضاپور توسط نشر ققنوس روانه بازار شده است.

طرح رمان بلای کبوترها پیرامون قتل ترسناک و مرموزی ریخته شده که تا پایان کار خواننده را با خود می‌کشد. اما آنچه این قتل را ترسناک‌تر می‌کند، رفتار نژادپرستانه‌ای است که جامعه در پیش می‌گیرد تا قاتل یا قاتلان را پیدا کند.
بلای کبوترها زندگی چند نسل از خانواده‌های مهاجر را که همگی تحت فشار فرهنگ غالب جامعه هستند، بررسی می‌کند. در واقع قهرمان‌ها برای حفظ باقیمانده آن چیزی که سنت و فرهنگ اجدادی است، می‌جنگند.
کشیشان و مبلغان مسیحی می‌کوشند قدیمی‌ترها را از باورهای قومی‌شان وابکنند و مسیحیت را در میان آن‌ها ترویج کنند. به خاطر همین است که سِراف میلک و برادرش، دو قهرمان به یادماندنی داستان، کشیشی را دست می‌اندازند و باورهایش را به چالش می‌کشند تا مقاومتی هر چند اندک کرده باشند. قهرمان‌های رمان همه انسان‌های جدا افتاده و سرگردانی هستند که به دنبال تکیه‌گاهی می‌گردند. عاشق می‌شوند و جستجو می‌کنند.
لوییز اردریک نویسنده‌ای است که خود را وامدار بزرگانی چون مارکز و فاکنر می‌داند و در رمان بلای کبوترها نهایت استادی را به خرج داده تا اثری پیچیده با شخصیت‌های فراوان بیافریند.
رمان بلای کبوترها نامزد جایزه پولیتزر سال ٢٠٠٩ بوده است.

لوئیز اردریک نویسنده 65 ساله آمریکایی است که از پدری آلمانی- آمریکایی و مادری فرانسوی و سرخپوست از نژاد اوجیبوا/Ojibwe در شهر لیتل فالز ایالت مینه سوتا به دنیا آمد.
اردریک به عنوان یکی از مهمترین اعضای موج دوم نویسندگان سرخپوست آمریکا مطرح است، وی در مجموع 12 رمان نوشته و آثاری در زمینه شعر و کتاب کودک دارد.
رمان بلای کبوترها در سال 2009، در فهرست نهایی جایزه پولیتزر جای گرفت و توانست جایزه آنزیفیلد/ Anisfield-Wolf Book Award را از آن خود کند. جایزه ای که به بهترین اثر سال در حوزه نژادها و تنوع فرهنگ ها داده می شود.

در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است:
بلای کبوترها روایت زندگی چند نسل از سرخپوستانی است که در اردوگاه در داکوتا زندگی می‌کنند. آن‌ها همه‌چیز را غیر از خاطرات گذشته از دست داده‌اند. تراژدی چنان بر طبل خود می‌کوبد که بسیاری راهی غیر از پناه‌بردن به طنز و شوخی ندارند. جامعه سفید و مذهب مسیحیت غالب است و سرخپوستان برای حفظ هویت قومی خود تلاش می‌کنند. کشیشان و مبلغان مسیحی می‌کوشند قدیمی‌ترهارا از باورهای قومی‌شان جدا کنند و مسیحیت را در میان آن‌ها ترویج کنند. سرخپوستان مقاومت می‌کنند و گاهی به جد و گاهی به طنز حرف‌های کشیشان را به چالش میکشند

در صفحه 287 این کتاب می خوانیم:

«من مامور بخش بیمارانی شدم که حق خروج داشتند. اگر می خواستند، اسم خود را هنگام خروج می نوشتند و در زمین های پوشیده از یخ قدم می زدند. اگر تا ساعت خاموشی برمی گشتند، می توانستند هر جا که می خواهند بروند. من هم فرصت های زیادی برای نشستن داشتم. بخشی از کارم این بود که به صحبت های مردم گوش کنم، یخشان را باز کنم، پایشان را به سمت واقعیت بکشم و بگویم کجا گرفتار توهم می شوند.

 

کتاب
سال نشر 1397
قطع رقعی
تعداد صفحات ۳۸۴ صفحه
نوع جلد شومیز
نویسنده/ نویسندگان لوییز اردریک
مترجم افشین رضاپور
ناشر ققنوس
شابک ٨-٩٩٣-٨٧٢-٠٠٦-٨٧٩
موضوع داستان امریکایی

نوشتن نظر

توجه: HTML ترجمه نمي شود!

رتبه: بد خوب

کد را در کادر زير وارد کنيد:

پر فروش ترین ها
بیشترین بازدید
آخرین محصولات
ویژه ها