رمان دستیار اثر روبرت والز و با ترجمه روان علي اصغر حداد منتشر شده است.

کتاب دستیار اغلب در دل مناظر و تصاویر سرد اما زیبای زمستانی گردش می کرد. در جادۀ روستایی پایش در شیارهایی فرو می رفت که از چرخ گاری ها به جا مانده بود. علفزارهای یخ زده ای را می دید که به سمت کوه امتداد داشتند، و دست های سرد و سرخ را جلوی دهان می گرفت تا هاکنان گرمشان کند، به آدم هایی با رخت و لباس کلفت برمی خورد و در مناطقی ناآشنا از فروافتادن شب غافلگیر می شد.

در منطقه ای که در گذشته جزو املاک اربابی بود، به برکه ای یخ زده می رسید که مردم، کوچک و بزرگ، مرد و زن، افتان و خیزان، روی آن سرسره بازی می کردند با سروصدایی که چنین میادین سرسره بازی را مجسم می کرد و پیش چشم می آورد. سپس ناگهان یوزف دوباره جلوی خانۀ توبلر رسید، سر بالا گرفت و دید که ماه یخ زده آن را چه سحرانگیز کرده است، در حالی که ابرهای نیمه تاریک شبانگاهی برفراز آن پرواز می کردند، مثل بانوانی بزرگ، عزادار، اما خوبرو، چنان که بخواهند آن را بالا بکشند تا به زیبایی تمام ناپدید شود.

کتاب
سال نشر 1396
قطع رقعی
تعداد صفحات 270 صفحه
نوع جلد شومیز
نویسنده/ نویسندگان روبرت والز
مترجم علي اصغر حداد
ناشر نشر نيلوفر
نوبت چاپ چاپ اول
موضوع رمان

نوشتن نظر

توجه: HTML ترجمه نمي شود!

رتبه: بد خوب

کد را در کادر زير وارد کنيد:

پر فروش ترین ها
بیشترین بازدید
آخرین محصولات
ویژه ها